ماهنامه مشکات شماره 41
شماره 41 با موضوع ترک گناهان،عید غدیر ،اهمیت نماز و ... آماده شده است.
از این پس مطالب ماهنامه علاوه بر فرمت pdf , word به صورت متن و تصویر هم قابل استفاده خواهد بود.ویژه کسانی که می خواهند از این مطالب در جاهای دیگه مثل شبکه های اجتماعی و... هم استفاده کنند.
چهکار کنم تا از گناه دور بمانم؟
حاجآقا هنوز روی سجاده نشسته بود و داشت نماز میخواند. همانطور نیمخیز و روی زانو رفتم سمت حاجآقا. متوجه حضورم که شد، پیشدستی کرد و سلام داد. جواب دادم و گفتم: حاجآقا! فکر میکنم گیر و گره ای توی کارمه. می خوام کمکم کنید.
دستش را روی سینهاش گذاشت و گفت: چشم. اگه بتونم، مضایقه نمیکنم. در خدمتتان هستم. مدتی بود که حس میکردم ایمانم ضعیف شده است. بهراحتی برای گناه وسوسه میشدم. احساس میکردم شیطان سوارم شده است! میخواستم کمکم کند و بگوید چهکار کنم تا از گناه دور بمانم؟
اینها را که برایش گفتم، بلند شد و از روی میز کنار منبر، یک لیوان آب برداشت و دوباره برگشت کنارم نشست. لیوان را داد دستم و گفت: فقط با دقت به سؤال من جواب بده. اگه بدونی توی این لیوان یک مقدار کم سم ریخته و من خواهش کنم، می خوریش؟ با تعجب گفتم: چه حرفیه حاجآقا! خُب معلومه که نه.
کوتاه نیامد و ادامه داد: اگه بگم سم نیست، مزۀ خوبی داره، خوردنش هم خیلی لذت داره، فقط ممکنه به بدنت نسازه و چند روزی بری توی کما چی؟ حالا می خوریش؟
گفتم: نه حاجآقا، بازم نمیخورم.
مهربانانه نگاهم کرد و حرفهایی زد که هیچوقت فراموش نمیکنم: گناه هم مثل همینه! با این تفاوت که گناه کمکم قیافه رو ناپسند می کنه؛ بعد از چشمها میاندازدت و آخرم ذرهذره روحت رو می کُشه. شاید اول ازش لذت هم ببری؛ ولی تهِش کُشنده ست و روحت رو مسخ می کنه. اگه اینجوری به گناه نگاه کنی، مواظبی که گناه نکنی و اگر هم ناخواسته این سم رو خوردی، سریع خودت رو می رسونی بیمارستان یا پادزهرِ توبه گیر میاری؛ بلکه خدا نجاتت بده.
حاجآقا حسینی راست میگفت. تا آنوقت، از این منظر به گناه نگاه نکرده بودم. خدا را شکر، حالا گناه را یک خطر جدّی میدانم.
تا بهشت،دفتر 8،آستان قدس رضوی
عید بزرگی که غریب مانده!
در طول سال در کدام شب، طعام دادن و خرج دادن و نذری دادن ثوابش از تمام شبهای سال بیشتر است؟ شب قدر؟ شب عاشورا؟ شب 28 صفر؟ ایام عید غدیر غذا دادن ثوابش بیشترین ثواب است.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: اگر در عید غدیر یک وعدهغذا بدهی، انگار به یکمیلیون پیامبر غذا دادهاید. اگر به بیش از یک نفر طعام بدهید، ببینید چقدر ثواب دارد؟! آنوقت خیلیها وقتهای دیگر غذا میدهند، شب عید غدیر غذا نمیدهند.
آنوقت بنده یک سال حج بودم داشتیم با استاد دانشگاه مصر صحبت میکردیم. گفت شما از چه مذهبی هستی؟ گفتم مذهب جعفری. گفت شما قرآن را تحریف کردهاید؟ گفتم: نه به خدا، قرآن مان با شما فرقی نمیکند. 4 تا سؤال دیگر هم کرد، گفتم: نه اینها هم همهاش مانند شماست. گفت: پس شما چه فرقی با ما دارید؟گفتم غدیر را میشناسی؟ گفت: نه، گفتم از شیعه چی میشناسی؟ گفت: عاشورا. گفتم: غدیر به گوشتان نخورده؟ گفت: نه. گفتم عاشورا را از کجا میشناسی؟ گفت: شیعیان شلوغ میکنند. غدیر چی؟ شیعیان ....
آنوقت عید غدیر چند روز است؟ عاشورا که یک روز است، 28 صفر یک روز است، عید فطر هم یک روز است که البته اخیراً تعطیلاتش شده دو روز، ولی عید غدیر 3 روز است. رسول خدا(ص) فرمودند: من سه روز مینشینم اینجا، همه بیایند بیعت کنند...
نیت کنید... هرکسی بین خودش و خدایش با صدای بلند بگوید خدایا من به عشق روی امیرالمؤمنین چند نفر را شام میدهم؟ بگو... غذا بدهید، حالا مسجد هم نیاوردید، یک شلهزرد بین همسایهها پخشکنید. اگر گفتند چرا؟ بگویید هیچی برای غدیر است. به عشق روی امیرالمؤمنین(ع). اِ مگر به عشق امیرالمؤمنین(ع) همغذا میدهند؟ بله، غذا میدهند. خدا انشاا... همه ما را موفق بدارد برای اینکه عید غدیر غذا بدهیم.
بیان معنوی
پند سقراط
روزی سقراط، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متأثر است. علت ناراحتیاش را پرسید، پاسخ داد: در راه که میآمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بیاعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت، من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.
سقراط گفت: چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت: خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحتکننده است. سقراط پرسید: اگر در راه کسی را میدیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود میپیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده میشدی؟
مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمیشدم. انسان که از بیمار بودن کسی دلخور نمیشود.
سقراط پرسید: بهجای دلخوری چه احساسی مییافتی و چه میکردی؟
مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی میکردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت: همهی این کارها را به خاطر آن میکردی که او را بیمار میدانستی، آیا انسان تنها جسمش بیمار میشود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد، هرگز رفتار بدی از او دیده نمیشود؟ بیماری فکر و روان نامش غفلت است و باید بهجای دلخوری و رنجش، نسبت به کسی که بدی میکند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی میکند، در آن لحظه بیمار است.
سلام بر امام منتظران
سهشنبه گذشته در مسجد مقدس جمکران بودم که چشمم به جوانی افتاد که در حال واکس زدن صلواتی کفشها بود. برای اینکه کارش را ببینم راهم را به سمتش کج کردم. درحالیکه سخت مشغول واکس زدن کفش ها بود برگهای با نوشتهای در کنارش گذاشته بود که نوشته بود:
"آقا اگر آمدی نشناختمت ببخشید"
دلها به انسانی جذب میشود که...
پیامبر میفرمایند: إنَّکُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بِأَموالِکُم، ، فَسَعوهم باخلاقکم.
امالی شیخ صدوق ، ص 62
این روایت میفرماید شما میخواهید با پول دلها را به خودتان نزدیک کنید، هرگز چنین کاری را نمیتوانید بکنید. اما یک وسیلهای دارید برای اینکه بتوانید دلهای اکثر مردم را به خودتان نزدیک کنید ، آن چیست؟ آن اخلاق است. اگر شما تواضع بورزید،آدم صادقی باشید ، اگر علیه اینوآن حرکت مخربی انجام ندهید ، اگر کسی باشید که روی حرف خودتان میایستید، اینها صفاتی است که مردمدوست میدارند،میتوانید با این خُلق خوب با این اخلاق حسنه دل مردم را بهطرف خودتان جذب کنید. بنابراین اخلاق فقط به معنای اخلاق معاشرت یعنی خوشخلقی و لبخند به مردم نیست. بلکه همه خصلتهای حسنهای است که اسلام اینها را برای انسانها لازم دانسته است، معروفهای اسلام ، معروفهای عرف بشری است ، یعنی انسانی که دارای شجاعت است ،دارای صبر و حلم است، دارای گذشت است، دلها به این انسان جذب میشود.
شرح حدیث از مقام معظم رهبری در مقدمه درس خارج 7/2/93
امضاء سرخ
آخرین روزهـای سال ۱۳۶۲ بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید. بعد از یک هفته عزاداری، مادرم به همراه فامیل برای برگزاری مراسم یادبود به زادگاه پدرم (خوانسار) رفتند و من هم بعد از هفت روز اولین بار به مدرسه رفتم. همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: والدین باید آن را امضاء کنند. آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشکآلود، با این فکر که چه کسی باید برنامه مرا امضاء کند، به خواب رفتم. در عالم رؤیا پدرم را دیدم که مثل همیشه خندان و پرنشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت: زهرا آن نامه را بیاور تا امضاء کنم. گفتم: کدام نامه؟ گفت: همان نامهای که امروز در مدرسه به تو دادند. برنامه را آوردم اما هر خودکاری که برمیداشتم تا به پدرم بدهم قرمز بود. چون میدانستم پدرم با قرمز امضاء نمیکند، بالاخره یک خودکار آبی پیدا کردم و به او دادم و پدرم شروع کرد به نوشتن.
صبح که برای رفتن به مدرسه آماده میشدم از خواب دیشب چیزی خاطرم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب میکردم، ناگهان چشمم به آن برنامه افتاد. باورم نمیشد! اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات برنامه، دست خط پدرم که به رنگ قرمز نوشته بود:
اینجانب نظارت دارم. سید مجتبی صالحی و امضاء
حجم: 6.7 مگابایت حجم: 1.2 مگابایت
اگر متون را در فایل ورد چسبیده به هم مشاهده می فرمایید این نرم افزار را نصب بفرمایید.
نرمافزار «ویراستیار» افزونهای برای مایکروسافت وُرد است که برای استفادهٔ کاربران فارسیزبان طراحی شده است. از قابلیتهای ویراستیار میتوان به اصلاح خطاهای املایی، اشتباهات ویرایشی و نشانهگذاری، و نیز استانداردسازی متون فارسی اشاره کرد.
B Mitra
B Yekan
IranNsataliq
Adobe Arabic
A Neirizi
- ۹۵/۰۵/۲۵
دمتون گرم
خیلی کارتون با ارزشه
یاعلی